خطری به رنگ بنفش . پارت 1

خطری به رنگ بنفش

در یکی از شب‌های پرهیاهوی توکیو، ران هایتانی که به دنبال آرامشی کوتاه از دنیای پرتنش باندها بود، به یک کافه کوچک و دنج پناه می‌برد. در گوشه‌ای از کافه، دختری به نام هانا نشسته بود، غرق در کتابی که به نظر می‌رسید داستانی عاشقانه باشد. ران که معمولاً به ندرت به کسی توجه می‌کرد، این بار نمی‌توانست نگاهش را از هانا بردارد.

وقتی هانا متوجه نگاه ران شد، با لبخندی کوچک به او اشاره کرد که می‌تواند کنار او بنشیند. ران که معمولاً خونسرد و بی‌تفاوت بود، برای اولین بار کمی دستپاچه شد اما پذیرفت. گفت‌وگوی آن‌ها با یک جمله ساده شروع شد: "چه کتابی می‌خونی؟" و به تدریج به بحثی عمیق‌تر درباره زندگی، رویاها و حتی ترس‌هایشان تبدیل شد.

هانا با شخصیت آرام و مهربانش، جنبه‌ای از ران را بیدار کرد که حتی خودش هم از وجودش بی‌خبر بود. او به ران نشان داد که زندگی فراتر از مبارزات خیابانی و قدرت است. در مقابل، ران با داستان‌هایش از دنیای پرماجرا و خطرناک خود، هانا را مجذوب کرد.

این آشنایی به رابطه‌ای تبدیل شد که هر دو را تغییر داد. هانا به ران آرامش و امید داد، در حالی که ران به هانا شجاعت و هیجان زندگی را نشان داد. رابطه آن‌ها ترکیبی از تضاد و تکامل بود، جایی که هر دو از یکدیگر چیزهای زیادی یاد گرفتند.
الان ران 18 سالشه



چطور بود ؟

#ران
#هایتانی
#بونتن
#انیمه
#توکیو_ریونجرز
دیدگاه ها (۵)

خطری به رنگ بنفش . پارت 2

خطری به رنگ بنفش . پارت 3

وانشات از مایکی

پیمانی در سایه ها . پارت 10 . پایانی

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

ارت دیجیتالی از انیمه شیطان کش اوسی (شخصیت خودم) مشخصات👇🏻👇🏻ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط